عشق و ازدواج
دلـــــــــــم کمــي...دروغ چــــرا؟؟؟؟؟خــيلـــــــي زيــــــــــاد تــو را ميــــــــخواهــــد...
درباره وبلاگ


من فاطیما 25 ساله از اصفهان،امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد ، و همیشه عشقی ابدی داشته باشید. نظر یادتون نره.

پيوندها
دلـــــــــــم کمــي...
مجله ی تفریحی
مثل هیچکس
آقا بزرگ
مقالات پزشکی
ماهک بانو
سال های سیاه
و خدایی که در این نزدیکی است...
من و تو
عاشقانه های من
کوله پشتی نارنجی
خرید شارژ ایرانسل
بازاریابی و خرید و فروش فایل
سعیدم
*آناtbs*
آوای قلم
عشق گمشده
یک پسر تنها
همه چی
گر ایران بختیاری نداشت گمانم که از بخت یاری نداشت
همه چی
جملات عارفانه زیبا
nes تا ابد هستم
جمله های فلسفی زیبا
همسرانه
آنتی خرافه پرستی
در هم و بر هم
شهر اینترنتی با شهروندان اینترنتی
مستندهای زیبا را در اینجا ببینید!
پری خوشگله
specialist
شب شراب؟؟
ماه من گریه نکن
نمایشگاه عکس دایی احمد
فقط به خاطر تو
عکسهای نایاب و دیدنی را در اینجا ببینید
دلنوشته های ایرونیهای سرخابی
مردی از جنس عشق و احساس
کمپ اختصاصی مهناز افشار
تنها درخت جزیره
عاشقان متین 2 حنجره
وارونه و ابزارهای آن
هواداران مجید اخشابی
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و ازدواج و آدرس fatima1367.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 145
تعداد آنلاین : 1



کد ساعت فلش


نويسندگان
فاطیما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : فاطیما

دارم اعــتراف ميــکنــم:
دروغ گفــته ام
از هــمه تان عــذر ميــخواهم
اين شــعرها هيــچــکدام بــراي مــن نبــود!!
هــمه شــان را
از چــشمهاي کــسي و ...
ازداغ هايــي که او بــر دلــم گذاشــت
ايــــن هــارا کــپي کــــرده بــــودم

بقیه مطالب را در ادامه مطلب بخوانید...



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : فاطیما

خدايا: من را ببخش، بخاطر همه درهايي كه كوبيدم و در تو نبود.

تقریبا همه رو متقاعد کردم که دیگه دوستت ندارم، حالا وقتشه که خودم رو متقاعد کنم!

هر چه بغضت بزرگتر باشه بهانه‌ی ترکيدنش کوچکتره

به کجا باید رفت؟ به که باید دل بست؟
سر در آغوش چه کس؟ دل کجا آرامست؟
پشت هر چهره نقابی پیداست،
پس آن، باز نقابی دیگر

چرا هر چى يه نفر رو بيشتر ميخواى اون بى تفاوت تر و مغرور تر ميشه،يعنى نميشه قانون دوست داشتن را عوض كنيم؟

اگــر بــه کـسی بــیش از حد بــها دهــی، حتمآ بــه او بــدهـکار مــیشوی...شدم مگه نه؟

گذر زمان هیچ چیزی را حل نمی کند ماست مالی می کند...

هر وقت کم می آورم
می گویم
اصلا مهم نیست!
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است ...
دیده ای شیشه های اتومبیل را وقتی ضربه ای می خورند و می شکنند!؟
دیده ای شیشه خرد می شود ولی از هم نمی پاشد!؟
این روزها همان شیشه ام؛
خرد و تکه تکه،
از هم نمی پاشم ...
ولی شکسته ام ...
باور کن!

همۀ آدما برای خودشون یه چیز " یواشکی" دارن, یه اتفاق یواشکی, یه حس یواشکی, یه آدم یواشکی, شایدم یه عشق یواشکی



اشتباه درست از همانجایی شروع می شه که یک نفر رو بیشتر از آنچه که هست می پنداری!!



این روزها زیادی ساکت شده ام، حرفهایم، نمی دانم چرا به جای گلو از چشمهایم بیرون می آیند...!



قربونت برم خدا كه اگه يه روز توي ذوق من نزنی روزت شب نميشه...!



کلمه ی ببخشید برای بعضیا مثل جونشون می مونه، می ترسن از حلقشون در بیاد بمیرن!

در رویاهایم
هر چقدر هم که می دوم
باز به تو نمی رسم !!
تو از دور مرا صدا میزنی که بیا !
من می دوم و فاصله ها هنوز برجاست .....
لعنت بر آنکه دایره را شناخت !!!

فرزندِ ایوب نیستم اگر...
پس میراثِ کیست در من اینهمه صبر؟



جمع شده است، حرفهایم در انتهایی ترین بغض مانده در تکرار روزهای بی تو بودن و هرچه صبر میکنم نه می شکند نه تو می آیی



من برای تنها نبودن آدمهای زیادی دوروبرم دارم، آن چیزی که ندارم کسی برای "بـا هم بودن" اسـت.

تنهایی یعنی اینکه: یکی میشه همه ی زندیگیت ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره!!!


تمام کافه های جهان
سرگرم پر کردن جای خالی تو اند
غافل از اینکه تو
جایی میان خیالهای شبانه ی من
داری برای من شراب می ریزی



پیاده روهای این خیابان خراب شده مست اندخیال برشان داشته که تو دست در گردن من داری


نمی دانند من با هر بارانی اندوه فراموش شده ام را با خود به خیابان می برم و تویی در کار نیست

گفته بودم بی تو سخت میگذرد بی انصاف حرفم را پس میگیرم بی تو انگار اصلا نمیگذرد ...!

بیزارم از اینکه... از روی عادت... عاشقت باشم

يادت باشد کسی که به جاي فرياد زدن سکوت ميکند يک روز به جاي اينکه صبر کند در را باز ميکند و ميرود...

خيال کردی رفتی و تمام ؟؟ پريدی و خلاص! من که هرگز کوتاه نمی آيم می بينی! تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرويس است....!!!!

تمام داستان دقیقا از همان جایی آغاز میشود که ترازو بر میداری و میافتی به جان دوست داشتنت!
اندازه می گیری!
حساب و کتاب می کنی!
مقایسه می کنی!
و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای،
که زیادتر دل داده ای،
که زیادتر گذشته ای،
که زیادتر بخشیده ای،
به قدر یک ذره،
یک نقطه، یک ثانیه حتی!
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود!
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که،
به نام عشق می بریم ...!


دارم فکر می کنم ...
چقدر خوب می شد نزدیک صورتم نفس نمی کشیدی! می دونی من رک تر از اونم که نبوسمت ...!

 

روزگــار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کند و نـمـره ی من باز می شود صــفر هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام

آســمان نيــستم کــه هــر پـــرنده سـهمی از مــن باشد مــن آن پــرنده ام که ســهم آسمانش را از چــشمان "تــو " ميخواهد

امشب كسی به سیب دلم ناخنك زده است!
بر زخمهای كهنه قلبم نمك زده است!
قصدم گلایه نیست، خودت جای من، ببین.
ما را فقط نه دوست، نه دشمن، فلك زده است!
امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد.
بر سفره ای كه نان دعایش كپك زده است!
دارد به باد می سپرد این پیام را
سیب دلم برای تو ای دوست، لك زده است



اشتباه من این بود هر جا رنجیدم لبخند زدم فکر کردند درد ندارد، سنگین تر زدند ضربه ها را....



تو دوستم نداري! براي نبودنم چه بهانه اي از اين بالاتر

حســــرت يعني خواستن تـــــــو كه داشتن نمي شود هيـــچوقـــــــــت !!!

تو رفتی انگار که من از اولش نبودم! من ولی می مانم انگار که تو تا آخرش هستی...

خواســتن، همیشه توانســتن نیست ... گاهی فقط داغ بزرگی ست که تا ابد بر دلت خواهد ماند ... !

درد، مرا انتخاب کرد
من، تــــو را
تـــــو، رفتن را
آسوده برو! دلواپس نباش
من و درد و یـــــــادت تا ابـــــــد با هم هستیم.

 
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : فاطیما

زَטּ ڪـہ باشے

هـَـمِـہ ے دیوآنِگے هاےِ عالـَم رآ بـَـلَدے .

مے تـَـوآنے زیرِ لــَـب تـَـرآنہ بِخوآنے وَ آشپـَـزے ڪُـنے .

مے تَوآنے جـِلـوےِ آینہ موهآیـَـت رآ شآنہ ڪُـنے وَ حِس ڪُـنے نِگآهَش رآ .

مے تَوآنے سآعَتہآ بہ اُمیدِ گِره خوردَטּ شآلـَـش دورِ گـَـردَنَش

بِبآفے وَ دَر هَر رَج بوسہ بِڪـآرے

بـَـرآےِ روزهآےِ مَبآدآ ڪـہ ڪِـنآرَش نیستے .

زَטּ ڪـہ بآشے

بآیَد صَبور بآشے ، مـُـدآرآ ڪُـنے وَ با هَمہ ےِ بـُـغض اَت لـَـبخَند بـِـزَنے .

زَטּ ڪـہ بآشے

هــِـزآر بآر هــَـم ڪـہ بِگویـَـد : " دوستـَـت دآرَد "

بــآزهــَـم خوآهے پـُـرسے : " دوستــَـم دآرے ؟؟؟ "

وَ تَہ دِلــَــت هــَـمیشہ خوآهــَـد لــَـرزید ...

 
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : فاطیما

 

 

 
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 13:40 :: نويسنده : فاطیما

خدايا!!!
ما که از تو راضي نيستيم، تو از ما راضي باش !!!
کاري نکن رومون به هم باز شه !!!


به خداگفتم: بياجهانو قسمت كنيم
آسمون مال من ابراش مال تو دريامال من موجاش مال تو ماه مال من خورشيدمال تو
خداگفت: توبندگي كن همش مال تو...حتى من


" جـدايـي " آنقدر ها هم که فکر مي کني
تلخ نيست !
اگر هنوز حـرف هاي من را باور نداري،
از " نادر و سيمين " بپرس
که از تمام دنيــا جايــزه گرفته اند ...


كمي دروغ بگو ؛ خسته ام پينوكيو ....
اين جا آدم ها دروغ هاي شاخدار مي گويند ،
و دماغِ درازِ خود را جراحي پلاستيک مي كنند ... !!!


من از مرگ نمي ترسم!
بلکه از چيزهايي مي ترسم
که بعد از مرگم در لپ تاپم پيدا مي کنند!!


بعضي ها به ما نمي خوردن ، جا خالي داديم ، خوردن به شما ؛ مباركتون باشه !


المثني گرفته ام؛
براي قلبم!


هي رفيق!
خواستم بگويم
اين آرزويي که تو به آن رسيده اي
مال من بود...


نِمــي خـواستَم نَبودنت
از شُـــمارش انگشتانم بيشـــتر شود،
امـا اين روزهـــا کاري از دَستانم بَر نمي آيـــد…!


ايـــــــن روزها ..
عجيب
احساس نياز جنسي مي کنــــــــم !!
حس ِ نياز به کسي ..
از جنس انسان ..!!


فـرض کـن بــه عـکــاس بـگـويـم :
تـارهـاي سـپـيـد را سـيــاه کـنـد و چـيـن و چـروك هـا را مـاسـت مـالـي...
و حـتـي از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داري بـرايـم بـکـارد،
بـاز هـم از نـگـاهـم پـيـداسـت چـقـدر بـه نــبـــودنـــت خـيـره مـــانــده ام...


شبيه کسي شده ام که پشت دود سيگارش با خود مي گويد:
بايد ترک کنم!
سيگار را, خانه را, زندگي را..
و باز پکي ديگر مي زند...


اشتباه نکن…!!
بيشتر از آنکه دلم تنگ باشد براي تو……
براي آن مني که تو را نميشناخت…
تنگ است…!!


تمام ثانيه ها را مي شمارم که لحظه ديدار برسد اما افسوس يک
قدم مانده به آن لحظه...
دوباره بايد ثانيه ها را شمرد دوباره بايد چشم به در دوخت...
کاش اندکي مرا مي فهميد...


مرا بشنوي يا نه ...
مرا جستجو کني‌ يا نکني‌ ...
من مرد خـــــــــداحـــــــافظـــــــي هميشــــــگي‌ نيستم ... !!!


ايـــن آخـــرين بـارم بـــود!
ديــگـــر احسـاسـم را براي کسي عريان نميکنم
صــــداقــــت يعنــي
حمــاقـــــت......


من اينجا
تنهايي
بدون تو
دارم از پا درميام
برگرد...
به حرمت خاطراتمان...


يک بار از کنار دريا عبور کردي.
.
.
يک عمر امواجش براي بوسيدن جاي پايت ميايند و ميروند


ديگر بازي بس است !!!
بيا شمشيرها را كنار بگزاريم ...
دستهايمان را بشوريم و چيزي بخوريم ...
اما
چرا دستهاي تو خونيست و پشت من مي سوزد ؟؟؟


ميخوام اينقدر مست بشم که فکر کنم پيش مني ...
لـــــعنتي !!
يا اين شراب ها تقلبي هستند يـــــــــا تو ...!!

کفشي خريده ام نه براي رفتن برايت مي فرستم که برگردي


بـاشـَد مـَن تـسـلـيـم . .
امـّا چـه فـايـده . .
وقـتـي مـيدانـَم آخـر سـر ...
بـه جـاي ايـنـکـه مـَن بـرايـَت
پـرچـم سـفـيـد تـکـان دهـم
"او" بـرايـت
لـبـاس ِ سـفـيـد مـي پـوشـد . . .


شنيــده بودم كه "خاك سرد است".
ايـــن روزها
اما انــــــــــــــــــــــگار
آنقـــدر هوا ســـرد است،
كه زنــده زنــده فراموش مي كنيــم يكديگـــر را


ميگفتــن علــف بايد به دهــن "بـــــزي" شيـــرين بيــاد.
ي عمـــري خودمــــونو کُــــشتــيم شيـــريـــن ترين عــــلف دنيـــــا بشـــيم...
غــافِـل ازيـــنکه اصـــلا طـــرف بـــز نـــبود...
"گـــآو" بود بــه خـوردن مُـــــــقوا عـادت کـــرده بــــود.

 
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : فاطیما

مسئله ی جنسی مهمترین مسئله ایست که می تواند موجب خوشحالی زوج ها شود؟نه،مورد مناسبی نیست.زوج ها اغلب از ازدواجی که منجر به بالا یا پایین رفتن رابطه جنسی شود،خوششان نمی آید.اما خبرهای خوبی از گفته های کیمبرلی ای شارکی،یک درمانگر سکس در شیکاکو یافتیم."مسائل جنسی در بین زوج ها ...

 

توضیح بیشتر در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : فاطیما

 

نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...

مورچه دوباره دانه را بر دوشش گذاشت و رو به خدا کرد و گفت : گاهی یادم میرود که هستی...

کاش بیشتر نسیم بوزد...

 

 

 

 
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : فاطیما

خدايـــــــا من دستـت را خوانــده ام ...!
دستـــت براي مـــن رو شــده اســت
تو سمفــوني زيبــاي شکستــن اين دل لعنتـــي را
دوســــت داري ..!
باشـــــد
اگـر تو ميخواهـــي باشـــــد !
ميشـــــکنـــــم
باز هــــــم
.
.
ميشنـــــــوي ؟!

 

به آدماي توي فيلما که...
آخرش خوشبخت مي شن حسوديم مي شه...
خدايـــا...
نمي خواي يه ذره بزني بره جلو..؟

 

اگـــه ميخـــواي يکيــو از دســـت بـــدي
فقـــط کـــافيــــه دوستـــش داشتــــه بـــاشــــي
همـــين کــــافــيــــه ...

 

آدمهاي کنارم مثل جمعه ميمانند ...
معلوم نميکند...
"فــــــرد" هستند يا " زوج " ...
پر از ابهامند .....

 

يعني ميشود روزي برسد.....
که بيايي.....
مرا در آغوش بگيري....
بخواهم گله کنم....
بگويي هيس.....
بگويي همه کابوس ها تموم شد.....
ميخواهم امشب تا صبح ديووانه ات کنم

 

شــانــه ات کــــو؟
دنــيـايــم بــاز بـهـم ريــخـتـه....

 

خواب آلود ..
لوس ..
بي خيال ..
بي قرار..شاد ..
هرچه ميخواهي باش .فقط در آغـــــــــــــــــــوشم باش
ولي دلبرانه ...ولي عاشقانه

 

از هــم مي چـرخـَنــد ..
لحـظــه هــاي لـوكس ِ مـَن بـر مـَـدار خـوشبـَخـتـي .

 

مـن عاشق هَوس هاي عاشقانـه اَم...
مَـن عاشق گـُناه دوست داشتـنَم
دَستهايَت را بـه مـن بده
بـه جَهنَم كـه مَرا بـه جَهنَم مـــي بَرند بـه خاطر عِشقبازي با خيالِ تو
تو خودِ "بـهشتــي "

 

بـه مَـن حَق بده
کـه ميل بـه خوردَن نـَداشتــه باشَم
اين بـُغض ها کـه
تو بـه خوردِ‌ مَـن مـي دَهـي
سير سيرَم مـي کـُنَد!

 

مُهم نيست دوستم داري يا نَـه ...!
مُهم ايـن استـــ کِـه؛
مـَـن هَــستـــَم ؛
عـِشق هـَست
وَ هَواي اِحساسَــم
هَنــوز آبي ست . . .!

 

پَرگار هاي خوبــي شُديم
خوب هَمديگَر را دور مــي زَنيم !

 

قول داده اَم...
گاهـــي
هَر اَز گاهـــي
فانـــوس يادَت را
ميان ايـن کوچه ها بـي چراغ و بـي چلچلـه، روشَـن کنَم
خيالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر اين شَبهاي بـي خواب و بـي خاطـــِره
ميان اين کوچـه هاي تاريک پَرسـه ميزَنـَم
اَما بـه هيچ سِتاره‌ي ديگـَري سَلام نَخواهــَـم کَرد...
خيالَت راحَت !

 

برگــرد عشق قديمي و ديرين من؛
برگرد و بگو دوستـت دارم
تا با پشــــت دست چنان بــــر دهانت بکوبم
تا آرزوي داشتن يـک دندان را به گــــــــــور بـبـــري
چه برسد به من و يک عشق حقيقي !!

 

آنقدر مرا از رفتنت نترسان ....
قرار نيست هميشه بمانيم !
روزي همه رفتني اند ....
ماندن به پاي کسي معرفت ميخواد نه بهانه ... !!

 

سرنوشت من بي تو
جمله بي فاعلي ست
که فعلش تعطيل استــــــــــــــــ . . . !

 

چـتـرتــــ را بگــــير . . .
چشــــــــــم هاي من . . .
بزرگ شده ي بارانند . .

 
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : فاطیما

سین هشتم...

سخن ساده ی تبریک من است . عیدتون مبارک

 
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : فاطیما

خــدايــا !!! ؟؟؟
کســي بغضــشو فــرو بــده روزش بــاطــل مــيشــــه ؟؟